شيخ صدوق (ره) در كمال الدين از ابو حمزه ثمالى روايت ميكند كه امام زين- العابدين على بن الحسين عليه السّلام فرمود: آيه شريفه وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ «انفال آيه 74» يعنى: خويشان انسان برخى بر برخى ديگر مقدم ميباشند در باره ما نازل گرديده وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ « زخرف 27» يعنى: خداوند امامت را در نسل حسين عليه السّلام تا روز قيامت برقرار داشته است و فرمود: قائم ما دو غيبت دارد كه يكى از ديگرى طولانىتر ميباشد.
غيبت اول شش روز و شش ماه و شش سال است و غيبت دومى چندان طولانى مى- گردد كه اكثر آنها كه بوى عقيده دارند منحرف ميگردند و جز كسانى كه يقين قوى و معرفت صحيح دارند و از آنچه بآنها دستور دادهايم در خود ناراحتى و تنگى نمىبينند، و تسليم ما اهل بيت ميباشند، كسى بر اين عقيده ثابت نمىماند.
مؤلف: آنچه امام عليه السّلام ميفرمايد «غيبت اول شش روز و شش ماه و شش سال است» شايد اشاره باختلاف احوال حضرت در طول غيبتش باشد كه شش روز كسى جز افراد مخصوص بستگان آن حضرت از ولادتش اطلاع حاصل نكردند، سپس بعد از شش ماه ساير خواص هم مطلع شدند و بعد از شش سال موقع وفات پدر بزرگوارش بسيارى از مردم پى بوجود آن سرور بردند.
يا اشاره باين است كه بعد از نيل بمنصب امامت تا 6 روز كسى مطلع نگرديد و بعد از شش ماه مردم دانستند كه امام دوازدهم كيست، آنگاه پس از شش سال و خوردهاى محرز و سفراى آن حضرت معلوم گرديد.
بنظر من اين مطلب اشاره بزمانهاى مختلفه غيبت وى ميباشد كه از نظر علم الهى قابل بداء است (يعنى ممكن است واقع نشود) مؤيد اين مطلب روايتى است كه كلينى رضوان اللَّه عليه از اصبغ بن نباته در حديثى طولانى كه برخى از آن در باب هفتم گذشت از امير المؤمنين (ع) نقل كرده است.
از جمله اينكه اصبغ گفت: يا امير المؤمنين حيرت مردم و غيبت مهدى (ع) چقدر طول ميكشد؟ فرمود: شش روز و شش ماه و شش سال. اصبغ عرضكرد: يا امير المؤمنين! اين مطلبشدنى است؟ فرمود: بلى! همچنان كه تا كنون خلق شده و تو اطلاع ندارى!.
اى اصبغ! اينان برگزيدگان اين امت هستند كه با برگزيدگان نيكان اين عترت طاهره ميباشند. عرضكرد: يا امير المؤمنين! بعد از آن چه خواهد شد؟
فرمود: آنگاه خدا آنچه خواهد ميكند! چه ذات الهى را بداها و ارادهها و مقصودها و نهايتهاست ...
اين روايت بخوبى ميرساند كه آنچه در غيبت امام زمان گفته شد: شش روز و شش ماه و شش سال ... قابل بداء است و ترديدى كه در روايت است قرينه آن ميباشد.
و اللَّه يعلم.
مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 358